کد مطلب:314863 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:179

تو را به حضرت ابوالفضل سپردم
در هفدهم ماه مبارك رمضان 1422 مطابق با دوازدهم آذرماه 1380 آقای ایوب كربلایی آقازاده فرزند حاج عباس ساكن قریه قشلاق درباره كرامت حضرت ابوالفضل العباس (علیه السلام) از قول یكی از همكارانش حكایت زیر را نقل كردند:

اینجانب حدود 5 سال پیش از رفتن و همكاری آقای محمد «خ» راننده اتوبوس مقیم شهرستان آذر شهر شنیدم كه می گفت: روزی با اتوبوس در معیت یك نفر راننده دیگر از تبریز به مقصد اصفهان آماده حركت بودم. وقتی داخل اتومبیل رفتم دیدم یك نفر روحانی، در صندلی كه پشت سر راننده قرار داشت نشسته است هنگامی كه این چنین دیدم ناراحت شده و خیلی حرص و جوش خوردم كه چرا به آن روحانی در پشت صندلی من، جا داده اند! زیرا احتمال داشت او از برخی كارهای من خوشش نیامده و ایجاد مزاحمت نماید. از این رو، در حال عصبانیت و ناراحتی رفتم باجه بلیت فروش، به فروشنده بلیت گفتم: آقای محترم چرا به



[ صفحه 400]



صندلی پشت سر راننده بلیت به نام یك نفر روحانی صادر كرده ای؟ وی در پاسخ گفت: اشكال ندارد حتما اشتباه شده، خودم می آیم بلیت ها را تعویض نموده و او را جابه جا می كنم. سرانجام نام برده آمد و آن روحانی را در صندلی ردیف چهارم یا پنجم جا داد و نشانید و به جای او دو نفر خانم سوار كرد! آن گاه حركت نمود و به سوی اصفهان رهسپار گشتم. روحانی مزبور در طول مسافرت در رابطه با تعویض جای خود حرفی نزد و كوچك ترین چیزی كه دال بر ناراحتی باشد، اظهار نداشت.

به اصفهان رسیدیم، همه مسافران پیاده شدند و رفتند جز حاج آقای یاد شده، او وقتی كه می خواست برود به من گفت: آقای راننده، چرا صندلی مرا عوض كردی و به دیگری دادی؟ گفت: این كار در دست من نبود و بنده یك راننده بیش نیستم، قطعا بلیت فروش اشتباه كرده و صندلی پشت سر راننده را به اسم شما نوشته و بلیت صادر نموده بود! او در پاسخ من گفت: چون كه تو در میان انبوه مسافران مرا خجالت زده كردی و من هم تا اصفهان اعتراض نكرده بودم و چیزی نگفتم، ولی اكنون بشنو كه تو را به حضرت حضرت ابوالفضل العباس (علیه السلام) سپردم تا تاوان اجحافت را نشان دهد. در ضمن این نكته را هم بدان چون من خودم در اتوبوس بودم سانحه ای رخ نداد. اما اكنون كه می روم سزای كار زشتت را به زودی می بینی! گفتم: ای آقا دست بردار و برو پی كارت. او دیگر چیزی نگفت و به سوی مقصد رفت.

رفیقم گفت: فلانی بیا اتوبوس را ببریم در جایگاه متناسب بشوئیم. گفتم: اشكالی ندارد. آن گاه از ترمینال اصفهان حركت نموده و در مسیر خود دیدم كه راه بسته است. مسیر را عوض كردم و از كمربندی به راه افتادیم و با سرعت فراوان رفتیم تا رسیدیم نزدیك سی و سه پل و در سر راه مان پیچ كوچكی وجود



[ صفحه 401]



داشت؛ خواستم اتوبوس را به سمتی برگردانم كه نتوانستم و كنترل آن را از دست دادم. ناگزیر ماشین رفت زیر پل و داغان گردید! اما به هیچ كدام از ما كه دو نفر بودیم كوچك ترین آسیبی نرسید و از این سانحه جان سالم به در بردیم. پس از این حادثه به ترمینال رفتیم و سراغ آن روحانی را گرفتم تا از او به خاطر اجحاف و سوء ادبی كه در حق وی كرده بودم عذرخواهی نمایم. متأسفانه هر چه گشتم او را پیدا نكردم. خلاصه، چند ماه طول كشید كه ما اتوبوس را تعمیر و اصلاح كردیم. با توجه به حادثه مزبور از تاریخ یاد شده به بعد هر وقت از آقایان روحانیون و علمای اسلام به اتوبوس بنده سوار شوند و یا احیانا اگر صندلی آن را در ردیف های عقب تر اتوبوس بوده باشد جایگاه آن ها را با دیگران عوض نموده و در جلو ماشین صندلی متناسب در خدمتشان قرار داده و اكرام لازم را در حق ایشان معمول می دارم مبادا دیگر از دست من به حضرت ابوالفضل العباس (علیه السلام) شكایت كنند!!